شجاعت در برابر قضاوتها و داوریها
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۳۸۶۵۲
کتاب مرا پیدا کن روایت زندگی مژگان بیتانه و شرح فراق یک مادر و بازگویی قصه زندگی او و داستان واقعی از عشق، وصال و در پایان غم هجران و جدایی است. قصه بسیاری از عشقهای ناکام که آغازی آتشین دارد اما با دنیایی از بیمهری و نفرت به پایان میرسد.کتاب مرا پیدا کن به قلم معصومه رامهرمزی توسط انتشارات آوای کتابپردازان منتشر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خودشیفتگی انسان
شهرام وزیری، منتقد اثر در ابتدای این نشست، نکات خود را درباره کتاب مرا پیدا کن ارائه کرد و گفت: انسان وقتی برای نخستین بار با خودش مواجهه گردید، متوجه شد نمیتواند از خود حفاظت کند در نتیجه دستهجمعی به استقبال خطرات میرفت و به همین دلیل بشر در معرض نابودی قرار گرفت. اینجا انسان تلاش کرد منشی به نام خودشیفتگی درست کند و از این طریق از اینکه در معرض نابودی قرار بگیرد، بترسد وفرار کند.وی ادامه داد: خودشیفتگی انسان ادامه یافت اما رازی نبود که پنهان بماند و همه انسانها برای فرار از خطرات، جان خود را اولویت قرار دادند. پس ماکیاولیسم رواج یافت یعنی همان دغلبازی. انسان یاد گرفت که به همنوعان دیگرش بگوید مثلا اگر به جنگ یا استقبال خطر نمیرود به دلیل حفظ مثلا شهر و... باشد. پس انسان یاد گرفت دیگری را قانع کند که برحق است.
چرا تو برحق هستی؟
این روانشناس افزود: درادامه همه انسانها دغلبازی را فهمیدند ودست خود را خواندند و انسان باز درخطر قرار گرفت. اینجا انسان ویژگی جدیدی را کشف کرد و آنوقت هنگام دغلبازی ازانسان دیگر میپرسید چرا تو برحق هستی؟ اینجا باز انسانهایی بودند که این قواعد را نمیپذیرفتند و به همین دلیل قواعد قهری تدوین شد. انسان به خودش حق داد تا دیگری را شکنجه بدهد برای اینکه قواعد خودش حفظ شود.
کدام یک از صفات تاریک را در وجودتان دارید؟
وزیری افزود: انسان امروز قدرتمند است و میتواند برای جان دیگری در صدها کیلومتر آن طرفتر تصمیم بگیرد. اما با وجود ظهور ابزارهای جنگی آن صفات تاریک شخصیتی مانند خودشیفتگی، دغلبازی و...درانسان تهنشین شد. ازخودتان سؤال کنید کدامیک از صفات تاریک را در وجودتان دارید؟
همه انسانها خود را محق میدانند
وزیری عنوان کرد: این کتاب یک مستند مشهود و دقیق است. ما میخواهیم بدانیم بازیگران اصلی این قصه زمانی که مدام در حال تغییر بودند روی کدام یکی از صفات تاریک متمرکز میشدند. آیا براساس خرد تصمیم گرفتند؟ البته نباید نقش جبر را هم روی تصمیمگیریها درنظر گرفت.وی افزود: ما باید از دید مادری که در مقابل یک جبر قرار گرفته و تصمیمهایی داشته به این کتاب نگاه کنیم چون انسان دارای پیچیدگی است و ممکن است هرکدام از ما در شرایط گوناگون تصمیمهای مختلفی بگیریم. از سوی دیگر همه انسانها خود را محق میدانند و برای انتخابهایشان دلایلی دارند.منتقد اثر اظهار کرد: من در این کتاب مشکلات مادری که در مقابل یک جبر قرار گرفته را میبینم که در برابر واژهای به نام طلاق است. این کتاب برای ما بازنمایی خودمان در قصه است و ممکن است هرکدام از ما اگر به جای قهرمان قصه باشیم انتخاب دیگری کنیم.وی با بیان اینکه کسانی که به خودشان اجازه میدهند دیدگاههای دیگر را ببینند به حقیقت نزدیک میشوند، افزود: در سوره والعصر بیان میشود انسان همواره در خسر و زیان است و لازم است در برابر مشکلات صبوری کند. بههرحال خوشحالم که این کتاب بهعنوان حکایت درد یک مادر منتشر شده است و او جسارت این را داشته که خود را در معرض داوری بگذارد. گرچه رنج خوب نیست اما رنج، دانشگاه بزرگی است.
برای شخصیت زن داستان گریه و بغض نکنید
مژگان بیتانه، راوی اثر در بخش دیگری از این نشست گفت: هدف من در بیان روایتها این بوده که فرزندم بداند که من چگونه زیستهام. برای شخصیت زن داستان گریه و بغض نکنید. شاید اصلا مفهوم مادر بودن این انتخاب را سر راهش گذشته است. حرفهای من در این داستان شنیده شده اما راهکارهای من شاید برای مخاطب کتاب درست نباشد. بههرحال باید بدانیم نتیجه نامطلوب ما گاهی بهدلیل انتخاب اشتباه ما نیست، چراکه در نتیجه انتخاب ما شرایط بیرونی و عوامل دیگر مؤثر است.
تفاوت مستندنگاری و داستاننویسی
معصومه رامهرمزی، نویسنده کتاب نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: من یک مستندنگار هستم و با داستاننویس متفاوتم. مستندساز در حین کارش با روایتهای عجیب و غریبی مواجه میشود و این درحالی است که داستاننویس خودش فضای داستان را خلق کرده و برای قهرمانهایش تعیینتکلیف میکند.وی ادامه داد: مستندنگار تنها میتواند با راوی گفتوگو کند و در نهایت تبدیل به «من او» شده و یکی شود. تفاوت مستندنگاری در این کتاب با سایر آثارم که بیش از ۱۰ کتاب است این بود که جدای از قضاوتها و داوریها، یک زن در فرهنگ ایرانی جسارت کرده و همه زندگیاش را برای ما گفته است.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: کتاب کتابخوانی قضاوت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۳۸۶۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
به گزارش قدس آنلاین، پل استر یکی از نویسندگان محبوب جهان بود و آثار او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد. نویسندهای که بسیاری او را با شاهکارش «سهگانه نیویورک» (شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته) میشناسند و من با رمانهای دلچسب «تیمبوکتو»، «سانست پارک» و «موسیقی شانس».
پل استر مثل بسیاری از نویسندگان آمریکایی علاقهمندان زیادی در ایران دارد، به طوریکه ناشرانی مانند نشر افق و چشمه، کتابهای او را با رعایت قانون کپیرایت و فاصله کمی از انتشار جهانی، در ایران ترجمه میکردند و به چاپ میرساندند.
او نخستین کتابش را در سن ۳۵سالگی و در سال ۱۹۸۲ نوشت؛ یک زندگینامه اما با روایت داستانی به نام «اختراع انزوا». دو سال بعد، سهگانه نیویورک را نوشت که سبب شد نام پل استر در محافل ادبی انگلیسیزبان مطرح شود. پس از انتشار این سهگانه، منتقدان و کتابخوانها آثارش را با جدیت بیشتری دنبال کردند.
سهگانه نیویورک، مشهورترین اثر پل استر، از سه رمان به هم پیوسته تشکیل شده است: شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته؛ داستانهایی بهیاد ماندنی و اسرارآمیز که به شکلی نفسگیر، خواننده را درگیر اتفاقات خود میکنند. سه رمان کوتاه معمایی، فلسفی و کارآگاهی که شخصیت هر داستان در شهر نیویورک دچار ماجراهای عجیب و غریبی میشوند؛ اتفاقهایی که سرانجام آن جنون، سرگشتگی و بحران هویت است. این کتابها جسورانه نوشته شده و سرشار از پیچیدگیهای انسانی و عاطفی هستند.
جهان خاص «پل استر»
در ابتدا برچسب ژانر کارآگاهی را بر آثار استر گذاشتند اما با انتشار آثار دیگرش مشخص شد او نویسندهای است که جهانی مخصوص به خود دارد؛ جهانی که مهمترین مؤلفههای آن پرداختن به بحران هویت، فقر، مفهوم انزوا، شکستن فضا و زمان و تأکید او بر پدیده شانس است.
قهرمانهای کتابهای استر اغلب خود را گرفتار داستان سرنوشت یا نقشههای دیگری مییابند؛ چیزی فراتر از توان و تصورشان، چیزی که آنها را به این پرسش میرساند که
«من کیستم؟» (این ویژگی در اثر «موسیقی شانس» بسیار مشهود است) او در همه این سالها در آثارش قهرمانی خلق کرده که هر کدامشان میتواند آینهای مقابل مخاطب بگذارد و مخاطب با خواندن داستان شخصیتها به کشف خود دست پیدا کند.
اما یکی ازآثار دلچسب پل استر، رمان «تیمبوکتو»ی او است. یک داستان تمثیلی مدرن که میخواهد با بیان ساده، از معانی ژرف صحبت کند.
قهرمان داستان «تیمبوکتو» سگی به نام آقای بونز است که همراه و همدم همیشگی مردی بیخانمان از بروکلین به نام ویلی جی.کریسمس میشود. ویلی از نظر جسمانی وضعیت خوبی ندارد و همزمان با وخیمتر شدن حالش، به همراه آقای بونز به سوی بالتیمور راه میافتد. داستان سفر آنها توسط آقای بونز روایت میشود. پل استر با قرار دادن سگ به عنوان یک شخصیت داستانی، موفق شده یکی از غنیترین و هیجانانگیزترین داستانها در ادبیات آمریکا را خلق کند. این کتاب از نگاه حیوانات، دنیای انسانها را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
نوشتن از جزئیترین خاطرات
پل استر که در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزه معتبر بوکر شد جزو نویسندگانی بود که ید طولانی در نوشتن آثار زندگینامهای داشت. او در آثاری مانند «اختراع انزوا»، «بخور و نمیر» و «خاطرات زمستان» با دقت و ریزبینی به بررسی جزئیترین خاطرات خودش دست زده است؛ از سرمای کف اتاق در ۶سالگی گرفته تا تجربه گرسنگی و فقر تا علاقه دیوانهوارش به بیسبال و موسیقی.
آقای نویسنده علاوه بر ورزش و موسیقی با دنیای سینما هم بیگانه نبود.
او خالق بیش از ۳۰اثر بود که از این میان چندین عنوان به فیلم تبدیل شدهاند که «موسیقی شانس» از آن جمله است.
استر خودش فیلمنامههایی نوشت که با فیلمنامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی هاروی کایتل، ویلیام هرت و جیانکارلو اسپوزیتو آغاز شد. سپس همراه وانگ بهطور مشترک دنبالهای به نام «آبی در چهره» را کارگردانی کرد.
سال ۱۹۹۸، آستر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلمنامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. او سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی دیوید تیولیس، ایرنه جاکوب و مایکل ایمپریولی بار دیگر همین وظیفه را انجام داد.
استر در مورد ورودش به دنیای فیلمسازی گفته بود: «من بیشتر یک نویسندهام. نویسندگی کار من است. فیلمسازی برای من یک راه دیگر برای قصهگویی است».
پس از کتاب «مردم حمام خون» آخرین کتاب پل آستر که با عنوان «باومگارتنر» منتشر شده، به پروفسوری میپردازد که با خاطره تلخ مرگ همسرش مبارزه میکند. استر در زمان نوشتن این رمان با بیماریاش دست و پنجه نرم میکرد و هنگام نوشتن رمان در مصاحبههایش تأکید کرده بود این رمان شاید آخرین اثرش باشد. او گفته بود: «احساس میکنم وضعیت سلامتیام آنقدر مخاطرهآمیز است که بگویم شاید این آخرین چیزی باشد که مینویسم و اگر این پایان باشد پس با این مهربانی انسانی که به عنوان نویسنده در محافل صمیمی دوستانم احاطهام کرده، باید بگویم ارزشش را داشت».